">
دانلود فیلم ایرانی به نام پرسه در حوالی من
Download Film called Walk around me
نام فیلم : پرسه در حوالی من
ژانر : اجتماعی ، خانوادگی ،
کارگردان : غزاله سلطانی
نویسنده : غزاله سلطانی
بازیگران : مهراوه شریفی نیا ، بهناز جعفری ، سوسن مقصودلو،نسرین نکیسا ، بهرام سروری نژاد ، آتوسا راستی ، بابک قادری ، مریم نورمحمدی
محصول کشور : ایران
سال تولید : ۱۳۹۶
زبان : فارسی
کیفیت : بالا
خلاصه داستان :فیلم سینمایی «پرسه در حوالی من» درباره دنیای زنی است که در آستانه سی سالگی در دل تهرانِ امروز به دنبال رویای خود میرود. ، فیلم سینمایی «پرسه در حوالی من» عنوان اولین ساخته بلند سینمایی غزاله سلطانی محسوب میشود که سال گذشته آماده نمایش شد
«پرسه در حوالی من» اولین ساخته غزاله سلطانی است که پیش از این سابقه فیلمسازی در حوزه مستند و کوتاه را داشته است و مستند او درباره عزتالله انتظامی در سال ۸۸ با نام «و این آسمان آبی» او را بیش از هر چیز نزد مخاطبان سینما شناساند. اما در کنار این فعالیت در زمینه مستند، سلطانی چند فیلم کوتاه همچون «باغ بیبرگی» دارد که در برخی جشنوارههای خارجی ازجمله کن نیز شرکت داده شدهاند.
فیلم «پرسه در حوالی من» آنچنانکه از نامش پیداست، حکایت پرسهها و رفتوآمدهای گاه و بیگاه زنی است که در آستانه ۳۰ سالگی قرار گرفته است. جایگاهی که برایش جایی برای سنجش و ارزشگذاری است. از یک طرف گذشته و خاطرات تلخش را مرور میکند و از طرفی آینده و تنهاییاش را به ذهن میآورد.
غزاله سلطانی با تجربه مستندسازی خود، سعی کرده حالوهوایی رئال به فیلم زنانه غمانگیزش بدهد و تا جایی که امکان دارد، از میزان گریه و اشک فیلمهای اینچنینی بکاهد و زنی از طبقه متوسط ولی محکم و استوار را به تصویر بکشد. زنی که به هر دری میزند تا زندگیاش بهتر شود و به رویایش برسد و در گذر از این سختیها و مشکلات نه کمر خم کند، نه از کسی کمک بگیرد، نه شکایت و گله کند. زندگی را با تمام تلخیها و بیرحمیهایش زندگی کند و از زن بودنش نهراسد.
رویا یکی از مضامین مورد علاقه سلطانی است که در چند فیلم کوتاه و همین فیلم بلند داستانیاش بیش از هرچیز مورد تاکید و تمرکز قرار گرفته است. مهراوه شریفینیا در نقش سایه، بازیگر نقش اصلی فیلم، قهرمان نیست و سودای قهرمانی هم ندارد. زن مطلقه آرامی است که در گوشهای از این شهر بزرگ زندگی میکند، با دوستانش معاشرت و رفتوآمد دارد و در ازای کاری که در یک دفتر مسافرتی دارد، گذران زندگی میکند. زنی که غزاله سلطانی در این فیلم به تصویر کشیده، اگرچه سودای قهرمانی ندارد، ولی از رسیدن به رویایش هم کوتاه نمیآید و با وجود غیرعادی و غیرطبیعی بودن آن، هر کاری میکند تا به آن دست یابد.
سایه از ابتدای داستان رویای داشتن فرزند پسر دارد و با وجود اینکه از همسرش، بهنام، متارکه کرده و ما چیزی از آن رابطه نمیدانیم، به بهزیستی میرود و تقاضای نگهداری فرزند میکند. اما موفق نمیشود و از روش دیگری که یکی از دوستانش به او پیشنهاد میکند، برای مدتی لذت نگهداری و زندگی با یک نوزاد ذکور را تجربه میکند.
فیلم در طول ۷۰ و چند دقیقه گاه دچار لکنت و سکته میشود. برخی از مقدمات و نقشها خیلی ضروری به نظر نمیرسد و شاید با یک تدوین دیگر و کوتاهتر شدن فیلم بسیاری از مشکلات فیلم که تا حدودی آن را کسلکننده کرده است، برطرف میشد. از طرفی فیلمنامه و داستان و شخصیتها، هم دیر راه میافتند و هم کم پرداخت میشوند. برخی کاراکترهای مربوط به دوستان سایه میتوانند حذف یا خلاصه شوند و داستان اصلی، یعنی همان رویای بچه داشتن، زودتر شروع و به نتیجه برسد.
نتیجه و فینال فیلم نیز از دیگر مشکلات اولین فیلم بلند داستانی غزاله سلطانی است و این همه هایوهوی و رفتوآمد برای بچهدار شدن با ملاقاتی که با مادر اصلی نوزاد صورت میگیرد، خیلی زود به اتمام میرسد و گویی تمام جهان هستی شریک شدهاند تا سایه اندکی و تنها اندکی احساس خوشبختی و شادی نکند و به تنها آرزویش در زندگی نرسد و تنها کورسوی امیدی هم که به دست آورده، اینگونه توخالی و آسیبدیده، تلف شود.
مهراوه شریفینیا در نقش سایه و بهناز جعفری در نقش کوتاهی که در نیمه دوم فیلم دارد، اجراهای قابل قبولی داشتند. بهخصوص مهراوه شریفینیا که بار اصلی باورپذیری داستان و نقش را برعهده داشت و توانست با وجود خامی شخصیت سایه، شمایل سمپاتیک و قابل باوری از این زن تنها و غمگین نمایش دهد.
به نظر میرسد فیلمساز شناخت و آگاهی خوبی از این وضعیت سنی و روحی و روانی همجنسانش داشته است و توانسته در دقایقی بهخوبی و با جزئیات دقیق این حالات و رفتارها را به تصویر بکشد. ولی همچنانکه گفته شد، فیلم پتانسیل فیلم بلند را ندارد و شاید در قالب فیلم کوتاه بهتر به نظر میرسید. یا در صورت تمایل فیلمساز به ساخت فیلم بلند، حداقل لازم است شخصیتهای جانبی و پیرنگها موثرتر و بیشتر کار شود و خط اصلی داستان هم با سرعت بیشتر و جزئیات کاملتر به مخاطب معرفی شود.
اما با دقت بیشر در جزئیات درک می کنیم که این فیلم به درستی درام پردازی شده و توانسته جهانی تازه از تنهایی یک زن برای تماشاگر ترسیم کند، اساسا این فیلمِ بی ادعا در بستری مناسب گاه با دیالوگ و بیشتر با سکوت دنیای یک دختر مجرد را که در بحران سنی قرار گرفته را نشان می دهد، فیلم در ارتباط با زنان در سینمای ایران کم ساخته نشده هم اکنون فیلمی در حال اکران است که آن هم یک فیلم زنانه است اما بی سروشکل و غیرمنطقی ست طوری که انگار فیلمسازِ مردش به هیچ وجه از دنیای زنان خبر ندارد در موازات با آن فیلم پرسه در حوالی من که یک فیلمساز زن آن را ساخته توانسته پیچیدگی دنیای زنان را با شکلی منطقی به تماشاگر نشان بدهد، موقعیت و نوع روایت به گونه ای شکل می گیرد که تنهایی سایه و پیچیدگی شخصیتی او کاملا قابل درک است، مادرش برای او دنبال شوهر ست برایش سفره نذر می کند سایه هم دوست دارد تا از تنهایی رها شود به دوستش مریم که در شرف ازدواج کردن است غبطه می خورد از سوی دیگر تفکر سایه از ازدواج پسردار شدن است به طوری که پسر داشتن برای او از شوهر داشتن ارجحیت بیشتری دارد،
از بچه گربه ها مراقبت می کند در دیالوگی هم می گوید مادرگربه ها معلوم نیست کجا هست دقیقا همین قصه به واقعیت تبدیل می شود سایه نگهداری نوزادی را قبول می کند که معلوم نیست مادرش کجاست، اساسا در نیمه های فیلم با یک تغییر فاز مواجه می شویم از زمانی که سایه به خونه ی همسایه می رود و برای چند ثانیه نوزاد همسایه را در آغوش می گیرد می فهمد که تنهایی او ارتباطی به ازدواج ندارد چرا که او ازدواج را برای بچه دار شدن می خواهد، قبل تر از این سکانس متوجه ی گارد گرفتن سایه در ارتباط با ازدواج می شویم دوست قدیمی اش که او را به خانه می رساند قصد دارد با سایه ارتبط دیالوگی و عاطفی را برقرار کند اما سایه به عناوین مختلف طفره می رود و نمی خواهد وارد مسئله ی عاطفی شود، اما مسئله ی اصلی اینجاست که سایه به دور خود حصار کشیده است و نمی خواهد از این حصار بیرون بیاید ، سایه ضربه خورده است مریم در دیالوگی نام بهنام را می آورد که سلطانی به بهنام نمی پردازد بهنام در حد یک دیالوگ گذرا در فیلم وجود دارد اما می شود درک کرد که سایه قبل از این حصار کشیدن و در تنهایی فرو رفتن کسی را به نام بهنام در زندگی اش داشته که نتوانسته با او به توافق برسد، اساسا این ضربه خوردن عشقی از سوی بهنام باعث شده سایه به انزوای خود خواسته برسد، به همین دلیل نمی تواند با مردهای دیگر ارتباط برقرار کند، سایه که در یک مشاور املاک کار می کند زمانی که می خواهد خانه یی را به زوج جوان نشان بدهد با نگاهی حسرت آمیز شاید در ذهنش خودش و بهنام را تصور می کند، موهایش را کوتاه و آرایش می کند همکار مردش متوجه ی تغییر ظاهری او می شود و تبریک می گوید انگار سایه از متوجه شدن تغییر ظاهری اش توسط یک مرد خوشحال می شود اما این شوق را سرکوب می کند، او ظاهرش را تغییر می دهد که مثل همکار کناری اش به چشم بیاید اما به دلیل اتفاقات درونی اش نمی تواند با جنس مخالفش ارتباط برقرار کند، حتی می ترسد با آن سروشکل در خیابان میان آدم ها راه برود زیرا فکر می کند که نظر همه ی مردها را به خودش جلب می کند.
سایه در یک بحران عجیب و غریب غرق شده است که نمی تواند خودش را نجات بدهد دلش می خواهد بچه دار شود اما اشتیاقی به ازدواج کردن ندارد، اما به یک مرد نیاز دارد به همین دلیل دوست دارد که پسر داشته باشد مادری کردن به ازدواج را بیشتر ترجیح می دهد، سایه می خواهد توسط یک نوزاد پسر تنهایی اش را پر کند و آن حس زنانگی و مادرانه را به نوزادش انتقال بدهد اساسا نگاه فیلمساز به مشکل سایه یک نگاه روان شناختی محسوب می شود نگاهی که تا به امروز در سینمای ایران به آن پرداخته نشده این موضوع بنا به شرایط اجتماعی و جایگاه سایه تدارک دیده شده، محوریت فیلم سایه است و فیلمساز با نگاه درستی در احساسات و عواطف او عمیق شده و توانسته بستری فراهم کند تا سایه را به آن چیزی که دلش می خواهد برساند، همه چیز خوب پیش می رود تا زمانی که سایه نوزاد را به دکتر می برد و می فهمد نوزاد مریض است از آن سکانس تا پایان به نظر می رسد ریتم فیلم کُند می شود و چرخه ی درام کم می آورد چرا که تماشاگر در سکانس های مواجه شدن سایه و عسل منتظر شنیدن دیالوگ است. عسل به عنوان مادر، نوزاد را از سایه می گیرد و می خواهد به نوزاد شیر بدهد هوشمندی سلطانی به عنوان فیلمساز در بهره گیری از احساسات مادرانه میان عسل و نوزاد در سکوت به مراتب طبیعی و فارغ از دیالوگ های شعارگونه از آب درآمده است چرا که اگر در این سکانس دیالوگ برقرار می شد مطمئنا سکانس تاثیر برانگیز بودنش را از دست می داد، اما مهم ترین بخش فیلم سکانس پایانی و افتادن سایه روی تخت میان لباس و اسباب بازی های نوزاد است انگار سایه کار مهمی را انجام داده و حالا از رساندن نوزاد به مادرش خستگی را از تن بیرون می کند، دوباره تنهایی سراغ سایه می آید و آینده ی خود را مانند کبریت های سوخته می بیند، سایه حتی میان تبریک های تولد سی سالگی اش خود را تنها می بیند و نمی تواند آن حصارِ به دور خود کشیده را بشکند و از تنهایی رهایی پیدا کند، شکل سایه به انتظار شباهت دارد در هر ماشینی که می شیند سریع پنجره را پایین می دهد تا نفس بکشد و زمانی هم که در خانه حضور دارد کنارپنجره می شیند، انگار سایه در آن انزوا و حصار هرازگاهی پنجره را به سمت آدم ها باز می کند تا بتواند نفس بکشد.
پرسه در حوالی من به لحاظ پرداخت به احساسات و عواطف یک دختر سی ساله توانسته صرفا یک فیلم زنانه ی خوش ساخت باشد اگر چه زمان فیلم کوتاه است اما غزاله سلطانی به عنوان یک فیلمساز زن توانسته موضوع مهمی را مطرح کند ، مخاطب این فیلم فقط زنان نیستند بلکه مردان هم می توانند با فیلم همراه باشند، اساس و چارچوب فیلم اگر چه به یک زن می پردازد اما هرگز این فیلم نگاه فمینیسمی ندارد و نمی خواهد ضد مرد باشد سایه به عنوان یک دختر سی ساله ی مجرد که در دهه ی نود زندگی می کند به درستی شخصیت پردازی شده دختری که می داند نیاز زندگی اش چیست اما حاضر نیست برای رسیدن به نیازش دوباره در عشق شکست بخورد او مادر بودن را دوست دارد اما انسانیت را به مادر بودن ترجیح می دهد، رساندن نوزاد به مادرش توسط سایه یک کار انسانی به حساب می آید سایه مصداق بیرونی دارد اگر چه شاید سایه ها کم باشند اما هستند دخترانی که به این اندازه احساس مسئولیت می کنند
اما یکی از نکاتی که فیلمساز ما می توانست بیشتر به آن بپردازد رابطه ی احساسی میان نوزاد و سایه بود که می شد سکانس های بیشتری از سایه و نوزاد در فیلم دید این سکانس ها باعث می شد تا سایه به یک قهرمان نزدیک شود مثلا می توانست بعد دوماه از بیماری نوزاد باخبر شود و بعد دنبال مادر نوزاد بگردد، آن وقت در سکانس آخر تنهایی سایه بیشتر احساس می شد.
پرسه در حوالی من میزان سن های استانداردی دارد اتصال نماها تخت به نظر می رسد غالب اثر به درستی انتخاب شده و فرم به محتوا آسیب نرسانده، انتخاب مهراوه شریفی نیا برای بازی در نقش سایه به نوعی ریسک به نظر می رسید زیرا شریفی نیا تماشاگر را به یاد سریال خداحافظ بچه می اندازد اما شریفی نیا در نقش سایه توانسته از آن شخصیت تلویزیونی فاصله بگیرد و بتواند سایه را به شخصیتی دیگر با ابعاد گسترده و عمیق تری تبدیل کند. اگر چه این فیلم می توانست سکانس های بیشتری داشته باشد اما فیلمساز به عنوان یک اثر تجربی توانسته حرفش را به طور صحیح و واضح بیان کند.